سلام، خداحافظ

ساخت وبلاگ
آدمها را باید "آدم" دید، حتی اگر فیلسوف باشند و یا آموزگار منطق. حتی خود ارسطو را هم باید آدم دید. موجودی سرشار از تناقضات، سرشار از اراده و اجبار، نشاط و غم، عشق و نفرت، تعارض و سازگاری. این موجود با این خصلت‌ها با منطق ارسطویی قابل فهم نیست. رفتارش را نمی شود پیش بینی کرد؛ نمی توان گمان برد که الان با شنیدن این حرف، دیدن این تصویر، مشاهده ی این رفتار چه واکنشی نشان خواهد داد. به همین دلیل است که برای مطالعه ی او، منطقی ترین کار آن است که واقعیت را بر ذهنیت مقدم داشت. بهترین کار مواجهه ی با واقعیت است و نه تفسیرهای ذهنی. برای نمونه؛ نمی توان گفت از آنجا که سلام، خداحافظ...
ما را در سایت سلام، خداحافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeghniama بازدید : 171 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 16:40

سالهای خیلی دور نمازهای ظهر و عصر را در مدرسه ی علمیه سعادت همراه جمعی بسیار اندک (شاید ده نفر) به امامت آیت الله جوادی آملی می خواندیم. به همین دلیل هر روزه توفیق دیدارشان را داشتیم. یک روز بعد از نماز عصر، خیلی ساده در کنار آقای جوادی نشستم و گفتم: آقا من اعتماد بنفسم را از دست داده ام! چه باید بکنم؟! نگاه عمیقی کرد و با لبخندی پرسید: چطور مگه؟! چیزی شده؟! گفتم: « نه آقا! فقط یه زمانی فکر میکردم از همه ی طلبه های همدوره ام عالم تر هستم، ولی الان اینجوری نیستم، و فکر می کنم ممکن است اشتباه بکنم و خیلی ها از من عالم تر باشند!» لبخندی زد و گفت: «الان بهتره؛ اون سلام، خداحافظ...
ما را در سایت سلام، خداحافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeghniama بازدید : 180 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 16:40

گاه قدم‌هایم را پرشتاب می‌کنم. راه را تند تند می‌گذرانم، با نفس‌هایی که صدایشان را می‌شود شنید. تنها به این امید که با هر قدم به تو نزدیک‌تر می‌شوم. اما گاه در میانه‌های راه می‌ایستم. می‌ترسم. سرم را بالا می‌کنم. راهی را که آمده ام خوب نگاه می‌کنم. تردید می‌کنم. از خستگی می‌نشینم، باز هم می‌ایستم و چند قدم راه می‌روم و یاز هم جاده را تا آغازش نگاه می‌کنم. و می‌نشینم. راستش این است که نمی‌دانم که این راه، راه آمدن است یا رفتن! نمی‌دانم می‌آیم یا می‌روم. نمی‌دانم تو در آغاز این راه ماندی و یا در پایان آن به انتظار من نشسته‌ای. می‌بینی؟! سرگردا سلام، خداحافظ...
ما را در سایت سلام، خداحافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeghniama بازدید : 186 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 16:40

خیلی اهل تفأل نیستم، با این حال وقتی احوالم خراب است و دلشکسته‌ام از این و آن، به سراغ شعر می‌روم. این‌بار سهم من از حافظ بجا بود و خوب:هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد .... خداش در همه حال از بلا نگه داردحدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست ... که آشنا سخن آشنا نگه دارددلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای ... فرشته‌ات به دو دست دعا نگه داردگرت هواست که معشوق نگسلد پیمان ... نگاه دار سر رشته تا نگه داردصبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی ... ز روی لطف بگویش که جا نگه داردچو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت .... ز دست بنده چه خیزد خدا نگه داردسر و زر و دل و جانم فدای آن یاری ... که حق ص سلام، خداحافظ...
ما را در سایت سلام، خداحافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeghniama بازدید : 191 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 16:40

تو خدای گوسفندان گم شده هم هستی. این روزها، بسیاریِ دوریِ از تو را احساس می‌کنم. نمی‌پرسم آیا به سوی تو راهی هست تو خدای راه‌های گم شده هم هستی. تمام خویشتنم را پشت سر نهاده و احسانت را پیاله کرده ام. برای رستگاری من همین یک قدح از دریای آمرزیدگی تو کافی است. مرا ببخشای، ای پذیرنده‌ی بازگشت‌ها! سلام، خداحافظ...
ما را در سایت سلام، خداحافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeghniama بازدید : 171 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 16:40

خدا را همواره شکر کرده ام بابت قلبی که به من داده است. ساده می بخشد؛ ساده می بخشاید؛ ساده مهر می ورزد، و ساده اعتماد می کند. بله ساده اعتماد کردن اصل اولیه انسانیت است. بی فلسفه مهربانی کردن اصل زیرین اخلاق است. من تو را می بخشایم: تو را که در ظهر گرم تابستان کفشهایم را بی اجازه برداشتی و مرا پا برهنه راهی منزل کردی. تو را که من را در آن سفر تبلیغی از خانه ات راندی تا چندین کیلومتر پیاده برم و راهی روستایی دیگر شوم. تو را که وقتی نوجوانی بیش نبودم خطای کوچکم را درشت کردی و فریادش زدی. تو را که به منظور خنداندن دوستانت وقتی با موتور از کنارم رد شدی، عمامه ام ر سلام، خداحافظ...
ما را در سایت سلام، خداحافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeghniama بازدید : 168 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 16:40